│سیره شھید│
ماه رمضان سال ۷۷ مصطفے هنوز بہ سن تڪلیف نرسیده بود براے سحرے بلند شدیم اما
مصطفے را بیدار نڪردم.
خودش موقع اذان بیدار شد، وقتي دید اذان مے گویند .
بغض ڪرد و با ناراحتے گفت: « چرا منو بیدار نڪردید؟»
دستے روے موهایش ڪشیدم و گفتم: «عزیزم شما هنوز به سن تڪلیف نرسیدے »
اخم هایش را درهم ڪشید و با دلخورےگفت:
«از این بہ بعد هر ڪسے بہ سن تڪلیف رسیده بره نون بخره، آشغال ها رو بذاره دم در،
من بچہ ام و هنور بہ سن تڪلیف نرسیدم »
ناگفتہ نماند ڪہ آن روز، بدون سحرے روزه گرفت، براے من هم درس شد ڪہ تمام ماه
رمضان براے سحر بیدارش ڪنم .
شهید مدافع حرم
مصطفے صدرزاده
برچسب : نویسنده : 1banuye-chadoric بازدید : 43