ما آدم ها به جای آنکه زندگی کنیم و باشیم فقط در حال جمع کردن و
" داشتن " هستیم .
ما به پدیده ها به چشم مایملک نگاه می کنیم و به آنها چنگ می زنیم تا
پیش خودمان نگه داریمشان .
ما به جای آنکه دنبال دانستن باشیم ، دنبال جمع کردن اطلاعات هستیم.
به جای آنکه از پول لذت ببریم ، دنبال ذخیره کردن برای آینده هستیم، به
جای آنکه به بچه هایمان فرصت حضور و زندگی کردن بدهیم ، سعی
می کنیم مثل یک دارایی آنها را داشته باشیم، تا آنطور که ما می خواهیم
زندگی کنند و به آنچه ما باور داریم ، ایمان بیاورند ...
به جای آنکه از لحظه ای که در آن هستیم لذت ببریم ، سعی می کنیم با
عکس گرفتن ، آن لحظه و خاطره را تصاحب کنیم و ...
شاید یک نتیجه این تمایل ما به داشتن و نگه داشتن ، این باشد که مرتب
دنبال ثبات می گردیم .
می خواهیم همه چیز را به بهترین حالت آن حفظ کنیم . دوست داریم
همیشه جوان بمانیم و سالم .
دوست داریم وسایلی که به ما مربوط است ، نو و سالم باقی بمانند ...
در همه اینها ما دنبال " ثبات" و " قرار" هستیم ، و از این بابت متحمل
اضطراب و رنج می شویم
اگر جرات داشته باشیم این قانون را بپذیریم که دنیا بی ثبات است و هیچ
چیز پایدار نیست ، به آرامش بزرگی می رسیم .
" همه چیز گذرا و فانی است ، فقط اوست که می ماند "
و چون مولانا این قانون را از شمس آموخته بود ، به یک شادی و آرامش
عمیق رسیده بود .
ما برای آنکه " قرار" را حفظ کنیم ، بی قرار می شویم .
یکی از نتایج ملاقات شمس با مولانا آن بود که فهمید تنها اصل ثابت جهان،
بی ثباتی است .
فقط بی ثباتی است که ثبات دارد .
و ما مدام در حال نقض این مهم ترین قانون جهان هستیم مدام می خواهیم
قرار و ثبات را حفظ کنیم در حالی که اصل جهان بر بی ثباتی و تغییر است.
از همین لحظه ها لذت ببر
اریک فروم
حلول ماه مبارک رمضان مبارک باد...برچسب : نویسنده : 1banuye-chadoric بازدید : 76